ز عهد تو بوي وفا مي‌نيايد

شاعر : انوري

که از خوي تو جز جفا مي‌نيايدز عهد تو بوي وفا مي‌نيايد
بر آن آب و خاک و هوا مي‌نيايدجهانيست حسنت که جز تخم فتنه
نشان ده بگو بر کجا مي‌نيايدمگر بر کجا آمد آسيب هجرت
که يک تير غمزه‌اش خطا مي‌نيايدچنان دست بر خون روان کرد چشمت
يکي با يکي آشنا مي‌نيايدبناميزد از دوستان زمانه
چو در نوبت عشق ما مي‌نيايداز اين پس وفا رسم هرگز ميا گو
کسي مي‌نيايد چرا مي‌نيايدخوش آن کم تو گويي برو از پي تو
که پي در پيم در قفا مي‌نيايدغم تو کس تست و هرگز نبيني
بر آزادگان جز بلا مي‌نيايدبساز انوري با بلا کز حوادث